تعداد بازدید: 1493

توصیه به دیگران 8

جمعه 3 شهريور 1391-14:30

"ديب" ما و"ديب"شما،كاري كنيد!

در مصائب شغل معلمی/ولله اين ظلم است كه پس ازپنج ماه تورم سال 91 راباحقوق سال 90"زنده ماني"كنيم!/آيا نمي دانيد صدقه سري آقاي وزير حداكثرافزايش حقوق معلمان،شايد كمتر از5 درصد باشد؟!/زبان معلمان و آقاي وزير و نمايندگان محترم در شناخت زندگي معلمان و نحوه دريافت "دستمزد"در بيان و مفاهمه،دچارگسست و ابهام درترجمه واژه "دستمزد" شده است.


مازندنومه؛سیاوش اسلامی سوادکوهی،فرهنگی و روزنامه نگار: هميشه زبان معلمي ما اين گونه بوده است كه مثال مي زنيم و مي گویند در مثال مناقشه نيست. با اعتذار از همه مخاطبان محترم و فرهنگيان شريف اين يك نوشته را هم اين گونه فرض کنید كه"درمثال مناقشه نيست."

***

 سال هاست كه معلمان از وضعيت معيشتی و سايه انداختن مشكلات عديده از بی توجهی مسئولان به زندگي خود فرياد می زنند،اما كسي آن ها را نمي شنود يا اصولا"خود را به نشنيدن و نديدن مي زنند!

اين آقاي وزير هم كه قربانش بروم وقتي به اين منصب نرسيده بود،فريادش گوش فلك را كر مي كرد،اما بعد،انگار كسي به او "واكسن "سكوت تزريق كرده است؛ازهمه چيزسخن مي گويد الا از وضعيت معيشت معلمان!

آقاي وزير فعالان صنفي را وادار به سكوت كرده،در وزارت او انگار كسي حق ندارد از مصائبي كه بر زندگي معلمان می رود،حتی يك"آخ"بگويد!

تعجب ازعمل نمايندگان مجلس هم هست!اینان كه در تريبون هاي مختلف از افزايش غيرقانوني و تورم و گران شدن خودرو و وسايل توليدي و... می گویند،چرا در مقابل ظلمي كه به فرهيختگان و فرهنگيان جامعه مي شود سكوت می کنند؟!

ولله اين ظلم است كه پس ازپنج ماه تورم سال 91 را با حقوق سال 90"زنده ماني"كنيم!آيا نمي دانيد صدقه سري آقاي وزير حداكثرافزايش  با جمع و كم كردن شان،شايد كمتر از5 درصد باشد؟!

 زبان معلمان و آقاي وزير و نمايندگان محترم در شناخت زندگي معلمان و نحوه دريافت "دستمزد"در بيان و مفاهمه،دچارگسست و ابهام درترجمه واژه "دستمزد" شده است؛والا هيچ انسان عاقلي نمی تواند اين ظلم آشكار را نبیند و بر زندگي فرهنگيانی كه به دنبال پرورش نسلي بالنده هستند،تاسف نخورد.

حکایت زير گوياترين و رساترين مكالمه با وزير آموزش و پرورش است و از این بیشتر از دست مان كاري ساخته نيست!

بازیگران:اولی:معلمی که لکنت زبان دارد/داروخونه چی:رییس سازمان ما/مسئول داروخونه:وزیر ما معلمان/دیب:حقوق معلمان

 اولی(تصور کنید معلم) زبونش می گرفته،می ره داروخونه(تصور کنید در داروخونه رئيس ما نشسته)

-اولی می گه: آقا دیب(منظورحقوق معلمان) داری؟

-دیب دیگه چیه؟

- دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون‌ورش دیب داره.

- والا ما تا حالا دیب نشنیدیم! چی هست این دیب؟

- بابا دیب، دیب!

داروخونه چی (رئيس سازمان) متوجه نمی شه طرف(معلمه) چی می گه و دیب(حقوق معلمان)چیه،میره به رییس داروخونه(وزير)ما جرا رو می گه!

ریس داروخونه میاد و می‌پرسه: چی می‌خوای عزیزم؟

-دیب!

- دیب دیگه چیه؟

- بابا دیب دیگه!

-این ورش دیب داره، اون‌ورش دیب داره!

-تو مطمئنی که اسمش دیبه؟

- آره بابا، خودم دائم مصرف می کنم،شما نمی‌دونید دیب چیه؟!

 رییس داروخونه(وزیر آموزش و پرورش)هم هر کاری می‌کنه نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه! یکی از کارکنان داروخونه(تصوركنيد يكي ازنور چشمي ها )برای خودشیرینی میاد جلو و میگه: یکی از بچه‌های داروخونه(تصور کنید يكي ازهمكاراني كه قبلا"با آنها بوده،ولی خودش هم ازاين وضعیت فشل شده اما جرات حرف زدن نداره) مثل همین زبونش می‌گیره،فکر کنم بفهمه این چی می‌خواد،اما الان شیفتش نیست.

رییس که خیلی مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه ، گفت: اشکال نداره،یکی بره دنبالش، سریع برش دارین بیارینش.

می‌رن اون کارمنده رو میارن. وقتی می رسه از اولی (معلم)می‌پرسه: چی می خوای؟

-دیب!(حقوق)

-دیب؟!

- آره

- اون که این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره؟!

-آره.

- داریم! چطور نفهمیدن تو چی می خوای؟

 همه خیلی خوشحال شدن که بالاخره فهمیدن طرف (معلم)چی می خواد!

کارمنده( همكاري كه خط و ربطش قبلا"با آنهابوده و شیفتش نبوده و مثل اولی لکنت هم داره) سریع می ره توی انبار (مثلا"حسابداري!)و دیب رو (حقوق!)می ذاره توی یه مشمع مشکی و میاره می ده به طرف(معلم) و اونم میره پی کارش.

 همه جمع می شن دور اون کارمنده و با کنجکاوی می‌پرسن: چی می‌خواست این!؟

- دیب!

-دیب؟ دیب دیگه چیه؟

-بابا این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره!

رییس شاکی می شه و می گه: این جوری فایده نداره، برو یه دونه دیب وردار بیار ببینیم چیه؟

می گه:تموم شد،آخریش رو دادم به این بابا رفت!

حالا آقاي وزير محترم و نماينده ي شريف!"ديب" ما و"ديب"شما !!برای معیشت معلمان كاري كنيد!


  • ب-پ-شیرگاهپاسخ به این دیدگاه 0 0
    دوشنبه 6 شهريور 1391-0:0

    با این حال کو گوش شنوا؟! دیگه از دیب میب گذشته!!!
    یادتون هست وقتی بچه بودیم شیطنت میکردیم و سرتق بودیم وبعد از اینه از بابا کتک میخوردیم باز آروم نمیشدیم ننه جان بهترین سرکوفتی که میزد به زبون محلی چی بود.........
    ......؟...........؟
    میگفت اره انگار سیکا پشته او بشندی !

    • يکشنبه 5 شهريور 1391-0:0

      سلام من كارمند اداره ديگري هستم وضع ما هم خيلي خوب نيست ولي وقتي دبيران سال گذشته خود را ميبينم شرمنده ميشوم هنوز هم همان دوچرخه ساده اش را دارد با حقوق بسيار ناچيز وزيرشان عشق صندلي ولش دكتر محمود عزيز تو رو به خدا به اينها برس ما كه انها را ميبينيم شرمنده ميشيم نا سلامتي اونها هميشه استاد ما بودن ما شاگرد رسم شاگردي را بجا بياور محمود تو كه بوسه زدي دست معلمت من شرمنده همه معلمها هستم خدايا اي كاش من وزير يا ريس جمهور بودم

      • فيروزي فرپاسخ به این دیدگاه 0 0
        شنبه 4 شهريور 1391-0:0

        سرنوشت معلمان شبيه سرنوشت فلسطينيان شده است.

        • شنبه 4 شهريور 1391-0:0

          نه فقط معلمان،ما کارندان سایر ادارات هم رنج معیشت داریم.حرف ما را کی بزند؟

          • جمعه 3 شهريور 1391-0:0

            تمثیل مسخره ای بود.


            ©2013 APG.ir